مثنوی زیبای حامد ابراهیم‌پور

ای آخرین ترانه‌ی لب‌های دوخته
ای اسم رمز مزرعه‌ی نیمه سوخته

ای شانه‌ی شکسته شده لای گیس‌ها
ای اعتماد کرده به آقا پلیس‌ها

ای خونِ روی دامنِ دلاک ریخته
رنگین‌کمان کوچکِ بر خاک ریخته

شمشیر انتقامِ در آتش گداخته
ای قهرمانِ بازی از پیش باخته

ای خودکشی شده وسط ازدحام‌ها
ای لیز خورده از همه‌ی پشت بام‌ها

ای «خوشه‌های خشم‌»ترین داستان شهر
خورشید واژگون شده از آسمان شهر

ای ناامیدِ خسته‌ی امّیدوارِ ما
مازندران زخمیِ بی‌مازیارِ ما

ای آخرین فراریِ از رود رد شده
ای از میان آتش نمرود رد شده

ای موجِ ناب تنفجرُ فجرِ منفجر
خط خورده از اواخر فهرستِ شیندلر

ای تاب خورده روی تمام طناب‌ها
میدانِ انقلاب‌ترین انقلاب‌ها

ای ترس چارپایه‌ی اعدام یک پری
در زنگ زورخانه‌ی شعبانِ جعغری

ای شرمگینِ بی‌وطنِ دین‌فروخته
ای زیر حکمِ مفسد فی‌الارض سوخته

ای سیبِ نیم‌خورده‌ی باغِ ملخ‌زده
نیلوفرِ در آبِ گل‌آلود یخ‌زده

ای سربه‌دارِ کوچه‌ی سردارها شده
ای پنجشیر طعمه‌ی کفتارها شده

تکرار آخرین ورقِ سرگذشت‌ِ ما
ای همقطارِ جاده‌ی بی‌بازگشتِ‌ ما

ای لکه‌ی سپید، به دامان تیره‌ها
ناموسِ سر بُریده‌ میان عشیره‌ها

ای آفتاب سرخِ به این‌جا نیامده
ای مُرده‌ی هنوز به دنیا نیامده

ای پرچمِ لگد شده در خاکِ ناکجا
زندانِ قصرِ گمشده در مسخِ کافکا

ای سر زده به ساقه‌ی بت‌ها یکی یکی
راسکول‌نیکُوف‌ ترین تبرِ داستایوفسکی

ای انعکاسِ خواهر بی‌داستانِ من
ای آیدای سمفونیِ مردگان من

ای برگِ با هوای زمستان سخن نگفت
ای لحظه‌های آخرِ «وارطان سخن نگفت»

ای احتمالِ گم شده در هست و نیست‌ها
ماهی‌ْسیاه کوچکِ حوضِ دو زیست‌ها

ای چند قرن با غم و افسوس زیسته
ای نیمه‌شب کنار برادر گریسته

با آن تنِ تکیده‌ی قرمز چه می‌کنی؟
در زاهدان و ایذه و سقّز چه می‌کنی؟

در کوره‌راهِ پرخطرت ایستاده‌ایم
راحت بخواب، پشت سرت ایستاده‌ایم

راحت بخواب، مرگ کنارت فروتن است
راحت بخواب، آخر این راه روشن است

خو کرده گوشِ شهر به تکرار نامِ ما
«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

 

حامد ابراهیم‌پور