این انتخابات، یک حرکت و همبستگى اجتماعی دموکراتیک طبقه متوسط شهری بود. همان طبقه اى که معمولا در نظام هاى دیکتاتورى له مى شود. از جریانات تاثیرگذار اصلى در این انتخابات چون تَکرار خاتمى و گل به خودى زدن رییسى با حرکت هایى مانند دیدار با تتلو، تخریب ها و بى اخلاقى قالیباف، شجاعت جهانگیرى، بى ریشگى میرسلم و اخلاق گرایى هاشمى طبا که بگذریم، عموم افراد تاثیرگذار از بدنه اجتماعى را متولدین دهه ۵٠ و اوایل دهه ۶٠ تشکیل مى دادند. این بارنقش رسانه هاى مجازى را نمى توان دست کم گرفت. مردم تَکرار کردند و نهایتا روحانى پیروز شد و با آن که درصد رأى او اکثریت قریب به ١٠٠٪ را نشان نمى دهد ولى بیش ترین رأى را از نظر تعداد طى چند دهه اخیر را کسب کرد.
آغاز این حرکت در بهار ٧۶ بود که ابتدا به دوم خرداد منتهى شد.
حرف هاى اندکى که در آن زمان در چت هاى محدود زده مى شد ذخیره نشده و باد هوا بود. اصلا در آن زمان رسانه مجازى وجود نداشت. بیش تر مردم حتى رایانه نداشتند چه رسد به اینترنت. آن زمان جوانان هم یا لثارات را مى خواندند و هم دو هفته نامه صبح را. یکى که فقط فحش مى داد و تخریب مى کرد و دیگرى دنبال مطالب علمى و حرفه اى سیاسى بود که ظاهرا زود بازده نبود. روزنامه هاى کمى منتشر مى شد که عموما در اختیار طبقه حاکم بود.
آن دوران خیلى مطالعه مى کردم ولى الان که بمباران اطلاعات مى شویم، در فکرم که بالاخره چه شد امثال بنده بر خلاف نظر خانواده و اطرافیان و مدرسه و علماى دین و مدیران اصلى و میانى نظام واقعا به نتیجه رسیدیم که براى دموکراسى در ایران باید خاتمى را برگزینیم. هر چند فکر مى کردیم شخص ناطق نورى خیلى بد است و زمان خلاف این را ثابت کرد. ولى هنوز معتقدم نتیجه متفاوت در سال ٧۶ سبب مى شد امروز حکومت (به ظاهر) اسلامى داشته باشیم تاجمهورى.
پیروزى خاتمى جداى شخصیت کاریزماتیک و شعار قانون مدارى و بعدها گفتگوى تمدن ها و تساهل و تسامح که چندان هم شناخته شده نبود یک موتور اصلى و دو فاکتور مهم داشت که مردم نهایتا آن را رقم زدند. موتور آن سعید حجاریان (استاد کار روانى) و یکى از فاکتورهاى مهم آن گل آقا بود که آن جمله معروف را تیتر کرد و تا مرز تعطیلى پیش رفت. فاکتور دیگر در آن زمان بر خلاف بهار ٩۶ نه به هاشمى و تقریبا نظام حاکم بود که سبب شد حتى هاشمى و برخى دیگر از مسوولین به مرور طى دو دهه و بالاخره پس از وقایع ٨٨ تغییر کنند. خدا کیومرث صابرى فومنى را بیامرزد، این روزها جایش خیلى خالى است.
اما کار تمام نشده است. هزینه زیادى طى این سال ها به خصوص در دوران ریاست جمهورى ا. ن. از دست رفته است. باید با هم و در کنار هم ایران را آباد کرد.
با آرزوى موفقیت روز افزون
محمد حنیف کمال
Bravo!
البته من شخصاً میرسلیم رو فردی منطقی تر از رئیسی و قالیباف یافتم. می تونست وزیر خوبی باشه.
چه ادبیاتی……
خرداد ۷۶ به جای خاتمی تیرآهن ۱۸ هم بود رای میآورد زیرا رای مردم رای سلبی بود و رای سلبی برخواسته از حماقت سیاسی ست. گذشته زمان ثابت کرد که از انتخاب اصلاحی چون ناطق نوری به انتخاب یک سخنران بی عرضه و به قول اصلاح طلبان یک تدارکاتچی رسیدیم.
درباره رای سلبی و حماقت سیاسی با شما کاملا موافقم. اما درباره تیرآهن ۱۸ اصلا نظرمان یکی نیست. نظرات خاتمی و شعار و شعور سیاسی اش سبب شد در دوره دوم اش بیش تر هم رای بیاورد که تا آن زمان بی سابقه بود. اگر در دوره نخست رای مردم سلبی و ((نه)) به نظام بود، در دوره دوم ((بله)) به خاتمی بود. ایشان بر خلاف اسلاف و اخلافش که دقیقا در همان زمینه ای که شعار دادند بدترین عمل کرد را داشتند، لااقل در زمینه ای که شعار داد خوب عمل کرد. در حالی که بعدی ها هم، چنین نکرده و بدترین کارنامه را در موضوع شعارشان داشتند. او که داعیه تدبیر و امید داشت، بی تدبیر ترین شد و امید را خشکاند. او که داعیه عدالت داشت، ستم گر ترین از آب در آمد. قبل تر هم اویی که دغدغه اش اقتصاد بود بنای بی نظام و بی سامان شدن اقتصاد و اقتصادی شدن نظامی و نظامی شدن اقتصاد و سرمایه داری را گذاشت که اختلاف طبقاتی ناشی از آن هنوز بی داد می کند. عقب تر هم برویم همین است.