برخی از بزرگان چون استیو جابز به دنبال تغییری مثبت ولو اندک در جهان بوده اند. در شرایطى که مشکلات متعدد فرهنگی و اجتماعی گریبان گیر جامعه است، ایجاد تغییر مثبت براى بهبود امور خوبست و به ذهن خیلى ها متبادر مى شود. اما این تغییر مثبت را از کجا باید آغاز کرد؟
بدیهى است که در نخستین گام، اصلاح کننده باید ابتدا خود را اصلاح کند و فردى پرهیزگار و وارسته باشد.
حال نوبت گام دوم است و درست همین جاست که مساله مرغ و تخم مرغ پیش می آید.

عده اى همواره همه تقصیرها را گردن سیستم حاکم بر جامعه انداخته و با نظر به عبارت الناس علی دین ملوکهم، معتقدند که تا حکومت اصلاح نشود، تلاش براى بهبود اوضاع ثمرى ندارد و مى گویند که از کل باید به جزء رسید.
از سوى دیگر برخى با نظر به عبارت ان الله لایغیر ما بقومٍ حتی یغیروا ما بأنفسهم، بر این عقیده اند که ابتدا باید تک تک افراد جامعه اصلاح شوند و فرهنگ سازى براى بهبود اخلاق عامه مردم را راه حل دانسته و مى گویند که باید از جزء به کل رسید و همه چیز تقصیر خودمان است و حکومت هر چه با ما مى کند، حقمان است و خلاصه این که از ماست که بر ماست.

این که درگام نخست باید خودمان آدم باشیم را قبول دارم، ولی گام دوم چند سالى بود. ذهن مرا درگیر خود کرده بود تا شب عاشوراى امسال که فکر مى کنم پاسخم را یافتم.
فعلا این مقدمه را داشته باشید تا عرض کنم.

این که جزییات واقعه عاشورا چه بود و دقیقا چه اتفاقى در حرکت امام حسین که درود خدا بر او و همراهانش باد، افتاد، کاملا مشخص نیست. در مقاتل و تذکره ها و کتاب هاى تاریخى چنان جزییاتى از این واقعه درج شده و آن قدر در مجالس عزادارى و منابر گفته و شنیده شده که در نگاه نخست، همه واقعى به نظر مى رسند. اما جالب است که با این همه، هنوز نمى دانیم که تعداد فرزندان امام حسین (ع) چه بود؟ نمى دانیم که امام سجاد (ع) از حضرت علی اکبر کوچک تر بود یا بزرگ تر؟ شهداى کربلا با احتساب لشگریانى که شب عاشورا و روز عاشورا به جرگه یاران امام حسین (ع) پیوستند ٧٢ نفر شد یا این که یاران اصلى ایشان ٧٢ نفر بودند و با به حساب آوردن آن سى و خرده اى نفر باید شهدا را بیش از صد و خرده اى نفر شمارد؟ و از این پرسش ها زیاد است و آدم نمی داند که همه جزییات نقل شده را باور کند یا همه را رد کند و بالاخره اصل داستان چیست؟

آن چه واضح و مبرهن است و شک و شبهه ای در آن نیست، این است که جان امام حسین (ع) در خطر بود و بنا به مکاتبات ایشان با برادرشان محمد حنفیه مشخص است که امام حسین (ع) با بیعت نکردن با یزید فاسد به هر کجا که مى رفت، در امان نبود و ایشان از نخستین گام نتیجه کار را می دانست و جان در کف نهاد که نادانى را از میان ببرد و همان گونه که خود فرمود، هدفش مُلک نبود و براى اصلاح امور جامعه به پا خاست (چشم انداز – vision) و ماموریت (mission) خویش را امر به معروف و نهى از منکر دانست و آزادى و آزادی خواهى را سر لوحه (راهکار – strategy) قرار داد. چنان که فرمود ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم و از اصلاح حکومت شروع کرد.
شاید گریستن بر مصائب دنیوى عاشورا براى حفظ مخاطب عام لازم باشد، ولى به نظرم مقام امام حسین (ع) از یک مرتاض هندى که شمشیر را در بدنش فرو مى کند و دردش نمى آید بسیار والاتر است. آیا ناراحتى ما باید به خاطر ناسوت (جنبه ى جسمانى) قضیه باشد یا باید بر مظلومیت ایشان گریست و باید نگران ظلم لاهوتى واقعه عاشورا بود؟
بگذریم…

درسى که امسال از واقعه عاشورا گرفتم و پارادوکس مرغ و تخم مرغ که در بالا نوشتم را برایم حل کرد، این بود که:

امام حسین (ع) براى اصلاح امور جامعه از اصلاح حکومت آغاز کرد.

عاشوراى ١٣٩۵